یسنا - حسنایسنا - حسنا، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره
پیوند آقا و بانو♥ ♥پیوند آقا و بانو♥ ♥، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

سیب های سرخ زنـــ♥♥ــــدگی

خدایا شکرت . یسنا وحسنا متـــــــــــولد شدن

الحمدالله  الحمدالله  الحمدالله                   یسنا و حسنا  دخترای گل من درتاریخ یکشنبه .  ۲۵ مرداد 1394 و مصادف با تولد حضرت معصومه(س) و روز دختر ساعت : قل اول- یسنا: 15:45   ـــــــــــــــــ وزن:2500 قل دوم -حسنا:15:47ـــــــــــــــــــــ وزن:2400 و برابر با ۳۶هفته و ۳ روز از بارداری شرح وضعیت من و تولد دخترا..... شب پر استرسی بود البته نه بخاطر ترس از زایمان بلکه واسه خاطر تولد دخترام..... بالاخره هر طور بود من و همسری اخرین ساعتای زندگیه دو نفریمونو با شادی و خنده گذروندیم.. صبح زود...
29 مرداد 1394

فردا دخترامو میبینم - دل تو دلم نیست

وااااااااااااااااااااااااااااااای یعنی تمومـــــــــــــــ ـــــــــــــــــه                    حالم بهتــــــــــــــــــــــــــــر از این نمیشه از خدا ممنونم که تو این هفته های انتظار بهم امید و آرامــــــــــــــــــــــــش میداد فقط خدا بود که هر وقت میخواستم در دسترسم بود و باهاش درد و دل میـــــــــــــــــــ ــــــــــکردم هیچوقت هم از حرفام خسته نمیشد . خدایا دوست دارم نمیدونید چقدر خوشــــــــــــــــــــــــــــــــحالم دوستان تلگرام هم بی صبرانه منتظر بدنیا اومدن یسنا و حسنا هستن فردا ساعت 10 باید بستری شــــــــــــــــــــــــــم تو بیمارستان تامین ...
24 مرداد 1394

هفتــــــــ❣ـــــــــــه 35 بارداری

ختم قــــــران تمام شد و خیلی خوشحال شدم دردهای شبانه نمیذاره درست استراحت کنم این هفته نوبت دکتر هم داشتم که گفت شنبه(24مرداد)باهاش هماهنگ کنم ببینه دکتر بیهوشی هست که بعدش تصمیم بگیره. داروهای بعد از زایمان رو هم نوشت  (اینم بگم که الان با حساب دکتر 36هفته رو به پایان رسوندم) هر روز خودمو با کارای سبک خونه از جمله گردگیری سرگرم میکنم کارای سنگینو یا همسری انجام میده یا مامان و ابجیم همسری واسه بچه ها لباس گرفته بود که سلیقشو تحسین کردم . لباسای صورتی دکمه دار الحمدالله همه چی واسه ورود دخترا مهیاست  آبجی گلی امروز تماس گرفت .خوشبحالش تو راه مشهد بودن با خانواده . حتما خیلی بهشون خوش م...
22 مرداد 1394

شمارش معکــوس شروع شدهــــــ✄

هر چی سعی میکنم استرس و دلهره رو از خودم دور کنم نمیشه  اخه تا حالا نه اتاق عملو دیدم نه تو بیمارستان بستری شدم دلشوره دارم چون قراره دخترامو که 9 ماه تو دلم نگهشون داشم رو ببینم    همه چی تموم میشه : بی خوابی، خستگی، کسلی، درد شبانه و... و اما پایان های  دیگه ای هم هست که سخته ازشون دل بکنم : ختم قران ، لگد زدن دخترا تو دلم، روزهای دو نفری منو و همسری نمیدونم بعد از تولد دخترا زندگیه منو همسری چقدر تغییر میکنه .............. الان به همسری که محل کارش بود اس دادم . پرسیدم : چه احساسی داری که قراره دخترامونو ببینی؟ جواب داده: خیلی خوشحالم چون با داشتنشون وارد بهشت میشم. از وقتی این وبلاگو...
21 مرداد 1394

♥ تشکر ویژه از دوستان مجازی ♥

خیلی ممنونم که به وبم سر میزنین و مطالبشو  میپسندین ........ خوشحالم که بعضی مادران باردار با خوندن مطالب وبم بیشتر امیدوارم میشن واسه پیمودن ادامه راه و احساس خوبی بهشون دست میده .  خیلی از دوستان بهم خصوصی دادن که چطور عکس نوشته طراحی میکنم و با کدوم نرم افزار؟  عزیزان این عکس ها با نرم افزار فتوشاپ طراحی شده و فقط یکم صبر و حوصله میخواد بعضی از دوستان هم پیام دادن که این انرژی دوران بارداری رو از کجا آوردم ! راستش تو دوران بارداری فقط امیدم به اون بالایی بود و ازش خواستم تا پایان راه تنهام نذاره  ختم قرآن و دعاهای مفاتیح و ذکرهای کوتاه خیلی کمکم کرد.             &...
18 مرداد 1394

یک هفته مانده به آمدن نی‌نییا !

  علاوه براین، بعد از زایمان به چند نوع اقلام بهداشتی نیاز دارید که می‌توانید همان موقع از داروخانه بیمارستان خرید کنید، اما می‌توانید پیش از آن هم خریدتان را کرده باشید تا خیال‌‌تان راحت باشد. نوار بهداشتی‌های بزرگ معمولی، بتادین، الکل سفید، گاز استریل، ملحفه و زیرانداز یکبار مصرف و پودر شوینده ضدحساسیت برای لباس‌های نوزاد جزء همین اقلام هستند. گذشته از این محصولات بهداشتی، برای خودتان یک جفت دمپایی و یک پیراهن آزاد بلند برای پوشیدن زیر مانتو در زمان برگشت به خانه بردارید. نوزادتان هم به دو دست لباس، پتو، حوله و ساک حمل نوزاد یا کریر نیاز دارد. چمدان‌تان را آماده کنید! حداقل یک هفته مان...
15 مرداد 1394

هفته 34 بارداریـــــــ✦ـ✦ـ✦

(با حساب دکتر الان پایان هفته 35 هستم اما با حساب خودم پایان هفته 34) سفت شدن شکم، ورم بدن ، تکرر ادرار و اشتهای کم از علائم مهم این هفته بود . ترکای شکمم روز به روز بیشتر میشه . واااای وقتی از حمام میام خارشش شدید میشه  یعنی هفته اینده اخرین هفته بارداریمه و باورش واسم سخته  مصرف قرص ایزوپرین - فولیک اسید - ایزن پلاس- پرگناکر- کلسیکیر و سفکسیم همچنان ادامه داره . بیشتر صبح ها زود بیدار میشم و بیشتر بخاطر گرسنگیه . وروجکا صبح زود بیدار میشن و منو واسه خواب نمیذارن بس که غلت میزنن . البته غلت زدن یسنا خیلی بیشتره با همسری رفتیم  فروشگاه رفاه و بیشتر  واسه فندقا خرید کردیم. پوشک مولفیکس خریدیم فعلا...
14 مرداد 1394

خداوند با حضور تو نام مادر را بر من نهاد...

میلیون ها سال است که زن ها حامله می شوند و شکم هایشان می شود خانۀ موجودی دیگر. میلیون ها سال است که آدم های دیگر شاهد بارداری و زاییدن زنان هستند، اما هنوز هیچکس به آن عادت نکرده است؛ نه زن های حامله و نه رهگذرها، مردم دوست دارند به زن های باردار لبخند بزنند و مراقبشان باشند. انگار شکم های بزرگ و موجودات درونشان هیچ وقت عادی و تکراری نمی شوند. جداً چقدر عجیب است نفس کشیدن کسی زیر پوست تو، چقدر عجیب است تماشای تکان خوردنش و چقدر عجیب است دلبسته شدن به موجودی که ساکن دنیایی دیگر است... یک چیزهایی هیچ وقت عادی نمی شود، بچه دار شدن مثل یک جادوست، مثل افسانه ای شیرین و عجیب و غریب که سخت می شود باورش کرد. آخر چطور می شود یک دفعه مادر ...
11 مرداد 1394